سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قائــــم

بسم رب الشهداء و الصدیقین

دیروز بود ، مردی از تبار پیامبر اعظم(ص) آمد و ما را از یوغ ظلم و ستم رهانید . او که خود را "خادم" و مردم را "ولی‌نعمت" می‌دانست . دیری از رهایش‌مان نگذشته بود که "ما" شدیم ؛  "ما" و "آنها" . البته گویا "آنها" از اول هم با "ما" نبودند . ما زیاد بودیم ، همه یک بالا‌دست داشتیم که ناجی بود ، ولی آنها نیز کم نبودند که در پی تقسیم غنیمت بودند . گروهی اعتراض می‌کردند که اصلا کی به شما اجازه داده که شاه را از مملکت بیرون کنید ، شاه باید برگردد و ...! ؛ عده‌ای سنگ کارگر را به سینه می‌زدند و حکومت کارگری را وعده می‌دادند ؛  و بالآخره جماعتی نیز قرآن بر سر نیزه داشتند و برای حکومت اسلامی قبای "دموکراتیک" دوخته بودند .دیروز "آنها" غوغا کردند ؛ ما را به بهانه "سر حکومت" ، "بازوی حکومت" ، "بدنه حکومت" و ... از دم تیغ می‌گذراندند . 6 تیر ماه سال 60 ، 7 تیر همان سال ، 8 شهریور و ... ! الله اکبر . چه کردند ؟ رجایی و باهنر آخریشان نبودند که ماندگار شدند . رجایی که قبل از نائل‌آمدن به درجه "خادمی ولی‌نعمتان" ، دست‌فروش دوره‌گرد بود و بعد از آن نیز از اطرافیانش می‌خواست دیروزش را به یادش بیاورند تا مبادا غرور بگیردش . الله اکبر ! یادم رفت سری هم  به "آنها" که با ما آن کردند بزنیم ، ببینیم آن "سینه‌چاکان خلق" که در سالهای سختی مقاومت در مقابل هجوم بیگانه ، گرای چاک چاک کردن همین "خلق" را به "دیوانه تکریت" می‌دادند الآن آواره کدام دیارند ؟ خدا انتقام‌گیرنده است . شاید دیگر بس است ، شما امروزیها که آینده در انتظار ساختن خود به دست پرتوان شماست را خسته نکنم . بیائید همه با هم مثل آن روزهای با "هم‌بودن" برای شادی روح همه آنان که ماندگار شدند ، صلوات و فاتحه‌ای را هدیه کنیم .


[ سه شنبه 91/6/7 ] [ 5:50 عصر ] [ ] [ نظرات () ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
صفحات دیگر
امکانات وب


بازدید امروز: 145
بازدید دیروز: 431
کل بازدیدها: 1256166